نقش رسانه های جمعی در تعامل میان مسلمانان آمریکا
معرفی مقاله
«وساطت سکوت: نقش رسانه های جمعی در خاموش کردن گفت و گو میان مسلمانان آمریکا»
ارائه دهنده: محمدحسین آشنا
این مقاله که در سال 2015 ارائه شده است، به بررسی تأثیر رسانه های جمعی بر از بین بردن گفت و گو میان مسلمانان آمریکا می پردازد. تئوری مورد استفاده جهت تبیین این تحقیق،« مارپیچ سکوت» است که توسط پروفسور الیزابت نئومن تدوین شده است. داده های این تحقیق که به روش پیمایشی انجام شده است، حاصل سؤالاتی از اعضای مؤسسات مذهبی و فرهنگی در ایالات مختلف امریکا است که در تابستان سال 2012 و به مدت چهار هفته به انجام رسید. سوالات در قالب یک پرسشنامه الکترونیک در میان 166 نفر از این افراد توزیع شد و پاسخگویان در مورد متغیر های مورد پرسش نظر خود را اعلام کردند.
بعضی از این متغیرها از این قرار بودند:
« میزان استفاده از رسانه های جمعی، دینداری، تمایل به ارتباطات دینی، تحمل عقاید
مخالف با دین و غیره.»
بر اساس آمارهای ارائه شده در این مقاله، بیش از 50 درصد پاسخگویان به این پرسشنامه ها زنان بوده اند. بازه سنی مخاطبین نیز از 18 تا 75 سال گزارش شده است.
نتایج این بررسی نشان از آن دارد که مسلمانانی که بیشتر از تلویزیون استفاده می کنند، تمایل کمتری دارند تا در قالب روابط میان فردی به مباحث دینی بپردازند. پس از حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 به برج های دوقلو و دراز شدن انگشت اتهام رسانه های جمعی امریکا به سوی اقلیت مسلمان این کشور، مسلمانان نیاز داشتند تا جهت تبری جستن از تفکرات تروریستی و رفع اتهام، مخالفت خود با این تفکرات را به صورت علنی اعلام کرده و بر هویت امریکایی خود تاکید ورزند. با این حال، بررسی ها نشان می دهند که مسلمانان امریکایی همچنان برای انجام گفت و گو های دینی با دوستان خود، در شک و تردید هستند. بنا بر نظریه مارپیچ سکوت، به دلیل عدم توجه کافی رسانه های جمعی ایالات متحده به اسلام و مسلمانان واقعی، این اقلیت دینی توان ابراز خود را تا حد زیادی از دست داده است. غالب بازنمایی های موجود از اسلام در این رسانه ها، چهره ای منفی از اسلام را به تصویر می کشند و پدیده رو به گسترش اسلام هراسی را ترویج می کنند. نتایج تحقیقات نشان داده اند که برجسته سازی چنین تصویری از اسلام در رسانه ها، ترس اقلیت مسلمان برای از دست دادن آزادی های اولیه شهروندی را افزایش می دهد.
با
این وجود، بررسی ها نشان داده اند که غالب مسلمانان امریکا، دیدگاهی باز و
روشنگرانه به اسلام و سایر ادیان دارند. درصد بالایی از آنان معتقدند که تنها یک
تفسیر مطلق از اسلام وجود ندارد و این تنها اسلام نیست که به زندگی ابدی بشارت
داده است.
بدون شک رسانه های جمعی تأثیری برجسته در برساخت نگرش عموم مردم نسبت به مسلمانان
امریکایی دارند. نویسنده معتقد است که رسانه ها می توانند در کنار نشان دادن تصویر
واقعی مسلمانان، تلاش های رسانه های دیگر در جهت پوشش هدف دار تصویر این اقلیت
دینی را جهت روشنگری برای مخاطبین به نمایش بگذارند.
نویسنده در بخش پایانی مقاله خود، به این
نکته اشاره می کند که تضاد موجود میان هویت واقعی مسلمانان و تصویر برساخته رسانه
های جمعی از آنان، می تواند مسئله ساز باشد. الکاظمی راه حل هایی را جهت جلوگیری
از ایجاد این تضاد ذهنی پیشنهاد می کند:
اولین راه حل پیشنهادی، تشویق کارگزاران رسانه ای – علی الخصوص صنعت
تلویزیون- به پرداختن به مسلمانان معتدل و بازنمایی منش متفاوت آنان است. رسانه
هامی توانند با پوشش دادن مؤسسات معتدل اسلامی موجود در امریکا ( مثلا انجمن روابط
عمومی مسلمانان و جامعه اسلامی شمال آمریکا)،
مخاطبین خود را با اسلام واقعی آشنا سازند.
در اینجا مقاله به نکته ای حرفه ای و باریک بینانه در مورد صنعت رسانه ای و اقتضائات حرفه ای آن اشاره می کند. در صورتی که رسانه ها بخواهند در قالب برنامه های خود به جریان های معتدل بپردازند، به احتمال زیاد قادر نخواهند بود تا برنامه هایی جذاب و باب طبع مخاطبین خود تولید کنند و بنابراین به مشکل بر خواهند خورد. مخاطبی که دسترسی نامحدودی به انواع شبکه های رسانه ای و به تبع آن برنامه های سرگرم کننده جذاب و متنوع را دارد، قاعدتا حاضر نیست وقت خود را صرف برنامه ای احتمالا کسل کننده با محتوای دینی بکند. تجارب شکست خورده رسانه ها از پخش این دست برنامه ها نیز بر این ادعا صحه می گذارند؛ برنامه تله واقعیت همه مسلمانان آمریکایی مثال بارز چنین ناکامی هایی است. شیوه جایگزینی که توسط مقاله مطرح می شود، محول کردن وظیفه آشنایی سازی مخاطب با اسلام به بخش های خبری رسانه ها است. از منظر نویسنده، اگرچه برنامه های دینی نمی توانند حضوری موفق در قالب ژانرهای سرگرم کننده داشته باشند، اما فرمت خبری، شکلی مناسب جهت ارائه محتواهایی از این دست به حساب می آید.
دیگرکارکرد بخش های خبری تلویزیون که در مقاله به آن اشاره شده است، کارکرد نظارتی آن ها است. رسانه های خبری می توانند با انجام وظایف نظارتی، تاکتیک های سیاستمداران آمریکایی برای اهانت به مسلمانان امریکا را خنثی کنند. برای مثال، نویسنده به جریانی اشاره می کند که در آن سیاستمداران امریکایی برای انتقاد از سیاست های اوباما، به او اتهام مسلمان بودن زدند. رسانه ها موظف هستند با اسناد و مدارک موجود، پاسخگوی این شایعات باشند. بند اول متمم قانون اساسی ایالات متحده، آزادی اعتقاد به هر دین و همچنین وظیفه نظارتی رسانه ها بر حکومت را ضمانت کرده است.