بازنمایی اسلام در رسانه ها
معرفی مقاله
تصویر اسلام در رسانه
ارائه دهنده : حسین عباسی
مقاله مذکور در صدد بیان این امر است که مسلمانان علیرغم داشتن کمیت بالا( تعداد جمعیت زیاد) نسبت به دیگر اقلیتهای مذهبی، از کیفیتی که در شان این تکثر باشد برخوردار نیستند و چهرهای خشن و تروریستیای از مسلمانان در اذهان عمومی به ویژه_ مردم آمریکا و اروپا_ نقش بسته است که مقصر این تصویرگری سیاه و منفی رسانههای بین اللملی هستند . نویسنده مقاله معتقد است که این رسانههای بین المللی هستند که با حمایت مالی سیاستمدارن، دست به چنین اقدامی میزنند و چهرهای منفی از اسلام و مسلمانان به نمایش میگذارند.. از دیگر نکات پر اهمیت در این مقاله این است که رسانه را به عنوان ابزاری برای شستوشوی مغزی و دستکاری افکار میداند و به مخاطب هشدار میدهد که باید متوجه این قضیه باشد؛ ( رسانه در حال هدایت افکار به سمت خاصی است) و همچنین حادثهای مثل 11 سپتامر را از عوامل تشدید کننده این تصویرگری منفی قلمداد میکند، یعنی مقاله از یک سوء رسانهها را به عنوان علت اصلی و از سوی دیگر حوادث را علت تشدید کنندهای میداند که در این فرایند سیاهنمایی نقش دارند .
نویسنده در یک نگاه تاریخنگارانه ریشه درگیری اسلام و غرب را در 1400 سال قبل و جنگ های صلیبی پیدا میکند از همان زمانی که اسلام حاکمیت کلیسا را به خطر انداخت و به عنوان رقیب کلیسا وارد بازی حاکمیت شد. واقعهای دیگر که باعث شد اسلام دشمن و دیگری غرب تلقی گردد فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد بود که رسانهغربی شروع به معرفی اسلامرادیکالی کردند و صفاتی مثل جهل، و تعصب و تروریسم را به اسلام نسبت دادند.رسانهها سعی کردند خلاف جریان عمومی که خواهان گرویدن به اسلام بود، تبلیغ کنند. و در این راه به گونهای عمل کردند که مسلمانان، تروریستهای بالفطرهای هستند که در صورت آزاد بودن دست به ترور میزنند.
نویسنده شواهدی میآورد که نشان دهد چگونه رسانههای غربی دست به معرفی اسلامِ رادیکال میزنند که بعضی از این موارد را در این قسمت میآوریم.رسانه های غربی اغلب جهاد را وجه خشونت اسلام معرفی میکنند و به گونهای القاء می کنند که اسلام دینی است که از طریق شمشیر و زور گسترش پیدا کرده مثلا تصویری که تایم نمایش میدهد: «مسلمانی در حال نماز که اسلحه در دست دارد» و یا اینکه در پذیرش اسلام، امر جبری در کار بوده است مثل زور . در حالی که به اعتقاد نویسنده جهاد، مبارزه در راه خدا است و امری است مقدس.
_ رسانه های غربی به ندرت تمایز بین سیاست کشور های اسلامی و اسلام را بیان میکنند. مثلاً در جنگ خلیج فارس علتِ جنگ و درگیری را اسلام معرفی کردند در حالی که جنگ بین اعراب بود و اعراب نیز صرفا 18 درصد از مسلمانان را تشکیل میدهند.
زن و حقوق زنان از دیگر مسائلی است که رسانههای غربی برای به تصویر کشیدن اسلامِ غیر توسعه یافته از آن استفاده میکنند. رسانههای غربی بیان میکنند که اسلام دین مردسالاری است و مردان در آن حق تام دارند. در حالی که به اعتقاد نویسنده این پیامبر اسلام بود که برابری جنسیتی را از آموزه های اسلام معرفی کرد و زنان را نیز مانند مردان دارای حق ارث و آموزش معرفی نمود . نکته مهم این است که در خود آمریکا زنان در سال 1919 حق رای و مشارکت در امورد اجتماعی را پیدا کردند.
در ادامه مقاله نویسنده سعی میکند آن انگشت اتهامی را که به نظر میرسد به طور کامل سمت رسانههای غربی و سیاستمدارن آنها گرفته شده است به کمی نیز سمت مسلمانان بگیرد و در این فرایند(تصویرگری سیاه از اسلام و مسلمانان) خود ِمسلمانان را مقصر بداند. نویسنده اعتراف میکند که این خود مسلمانان هستند که از ظرفیت های هنر و تکنولوژی به خوبی استفاده نمیکنند به گونهای که اگر مسلمانان از این رسانهها به خوبی استفاده کنند میتوانند اسلام واقعی را که اسلام غیر تروریستی است را معرفی نمایند. نویسنده انتقادی نیز به شیوه ارتباطگیری مسلمانان میزند و میگوید که ارتباط بین مسلمانان هنوز هم میان فردی است و در حداکثر استفاده مسلمانان از رسانه، بهره مندی از رسانههای چاپی است.
سپس مقاله از وضعیت مسلمانان در کشورهای غربی میگوید، در سطح کلان بین مسلمانان و غیر مسلمانان تبعیض های قائل میشوند، شکاف نسبتاً عمیقی وجود دارد، که شامل تبعیضهای اقتصادی، اجتماعی و... میشود.این خط فرضی که در کشور های غربی بین دو گروه(مسلمان/غیرمسلمان) کشیده شده است به دلیل اطلاعات نادرست و غلطی است که غیرمسلمانان از رسانهها میگیرند. همین اطلاعات نادرستِ غیرمسلمانها از مسلمانان باعث شده رفتار تحقیر آمیزی نسبت به مسلمانان روا دارند. به عنوان مثال اهالی کشمیر(منطقه مسلمان نشین) کشور هند صرفا به دلیل مسلمان بودن از امنیت جانی و مالی برخوردار نیستند که این عدم امنیت، حق حیات و پیشرفت را از اهالی کشمیر میگیرد.
در پایان بحث و در مقام نتیجهگیری نیز رسانهها در دستکاری و شکلدهی به افکار نسبت به مسلمانان مقصر شناخته میشوند. به گونهای که رسانهها، مسلمانان را دچار بحران هویت کردهاند و همچنین از دیگر نتایج تصویرسازی رسانههای بین المللی، محرومیتهای اجتماعی بسیاری است که به مسلمانان تحمیل شده است. نتیجه نهایی این سیاست بازی های رسانهای، برخورد تمدنها میباشد که ساموئل هانتینگتون آن را پیش بینی کرده بود و مشخص است که درگیری بین تمدنها خشونت و محرومیت طبقات مختلف را در پی خواهد داشت. در نهایت توصیهای که نویسنده به اهالی رسانه میکند این است که رسانه ها چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی راه خود را از سیاست جدا کنند یا به عبارت بهتر راه حلی که برای حل این مشکل(غیرواقع نمایی از اسلام و مسلمانان) جدایی افکندن بین سیاست مغرضانه و رسانه است .